جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۲۲ ب.ظ

یه بار نشست روبروم، چایی نباتشو هم زد و گفت "میترسم یه روز اذیتت کنم"
گفتم "خب نکن!"
گفت "عمدی که نه! ولی میترسم اذیت شی"
گفتم "نترس! از چی باید اذیت شم؟!"
دوباره چاییشو هم زد، هم زد، هم زد...
دیدم حرف نمیزنه، گفتم "نباتت آب شد، چاییتو بخور"
گفت "تو نمیترسی یهو برم؟؟"
گفتم "نه! بخوای بری میری دیگه! واسه چی بترسم؟!"
گفت "ولی من میترسم! میترسم خسته شی بری و بازم دوست داشته باشم..."
فقط نگاش کردم
بغض کرده بود
دیگه حرفی نزد، فقط چاییشو خورد و رفت...
حس کردم سردمه...
خودمو بغل کردم
رفتنش ترسناک بود
نبودنش ترسناک تر...
به خودم گفتم "تو از چی میترسی؟؟"
بعد زل زدم به صندلی خالیت
زل زدم به نداشتنت
گفتم "من فقط میترسم، یک روز از خواب بیدار شم و ببینم دیگه دوستت ندارم..."
-
۱
۰
- ۹۵/۰۸/۱۴
- ۱۸۹۹ نمایش
پاسخ:
ببین اون لحظه دختره یه چیزی گفته ولی فک نکرده که واقعا بعد رفتن پسره چقد تنها و پشیمون از اون حرفش میشه !
دختره سنگدل نبوده فقط . . .
پاسخ:
فقط هیچی
میشه برگردی؟
پاسخ:
ببین علی رمز این سایتو هم من داشتم هم رفیقم
الان حرفای دیروزتو تو با رفیقم زدی ، اون دیگ نیست و رمز سایتو دیگه فقط خودم دارم
اوهوم راست میگه دیگ نمیخام با هیشکی با هیششششششششششکی :)
تنهایی خیلی بهتره تا اینکه ما هر روز با هم دیگه دعوا کنیم و همش کات کنیم و تو بری و گیر بدی به من که فلان کارو بکن فلان کارو نکن..
پاسخ:
داری میری ولی میشه یه روز توی بهمن ماه بریم بیرون بم قول دادیا
جان اسکندری نه نگی
پاسخ:
میشه چن رو بمونی تا کامل فکرامو بکنم ؟
پاسخ:
داری بخدا داری فقط من ماجرای خودمونو به خالم گفتم تهشم ازش واستم که بهم بگه که باهات بمونم یا نه که گفت نه
گفت پسرا توی این سن هر چیزی میگن بخدا دروغه این اصلا امکان نداره بیاد تورو بگیره فقط ذهنتو مشغول کرده :/
ولی بهش گفتم که تو خیلی فرق داری گفت مردا همشون سروته یه کرباسن همشون عین همن همشون نامردن ...
حالا توهم بمون تا چند روز دیگه که با رفیقم صمیمیم و دایی کوچیکم هم حرف بزنم بعدش بهت میگم،باجه ؟
پاسخ:
اوهوم راس میگی
من یه دختر خل و چل و دیونه و گیجم
من الان واقعا نمیدونم چیکار کنم !
هم دوس دارم بمونی هم خاله یه چیزایی بهم گفت نمیدونم چیکار کنم اههههههههه
پاسخ:
سر من داد نزن من خودم موجیم روانی :(
خب نمیدونم چیکار کنم بزار خودم میشینم فکر میکنم ، خوبه ؟
پاسخ:
من نامرد من سنگدل من عوضی ...
دستم خودم نیست و لی واقعا دارم خیلی اذیتت میکنم
پاسخ:
دوست دارم خیلیم دوست دارم ولی عاشقت نیستم !
پاسخ:
علیرضا بخدا دوست ب ارواح خاک بابا جون دوست دارم فقط بین دوراهی
موندم و اون حرفایی که اطرافیانم میزنن دیشب یه عالمه فکر کردم به به حرفایی که
بهم گفتی
رفتن این دفعمم دوباره بزار پای بچه بودنم
میشه برگردم ؟
پاسخ:
خو ببخشید یادم نبود !
پاسخ:
با داییم خیلی صمیمیم همه چی بهم میگه منم همه چی بهش میگم گفتم شاید به اون بگم بتونه کمک کنه
پاسخ:
هنه بهش بگم بیاد !
32
پاسخ:
علی اجازه لاک بزنم ؟
پاسخ:
مررررررررررسی
قول میدم پر رنگ نباشه
پاسخ:
دوس دارم قرمز برنم
بعد قرمز کم ندارم خو !
پاسخ:
اصن لاک نمیزنم خوبه ؟
پاسخ:
طلایی میزنم قرمز نمیزنم
نه نگفتی من یخورده گیج زدم باز
پاسخ:
حرف نززززززززززززززززززززززززن
نمیدونی من چقد نگرانت شدم دیفونهههه
بات قهرم
پاسخ:
حس میکنم هنوز خوابت میاد هوم ؟
پاسخ:
آله ، چطور مگه ؟
علیرضا زود جواب بده
پاسخ:
شاید..به نکته ی ظریفی اشاره کردی !
پاسخ:
خل ک بودم
علی امتحان زیست ک فک میکردم نه شم از ده نمره 7 شدم :'(
پاسخ:
تو باشی همش بهت فکر میکنم
تو نباشی هم همش بهت فکر میکنم
اوهوم خودمم میدونم کمه :((
پاسخ:
مال دیروز نبوده مال دوهفته پیش بوده
پاسخ:
علی اگه بخوای بام حرف نزنی برا اینکه درس بخونم بیشتر فکرم پیشته بعدش تمرکز ندارم
پاسخ:
نمیدونم بزار دوشنبه راجبش حرف میزنیم
از خونه عکس گرفتی ؟
پاسخ:
کم بخواب دیگه باجه ؟
نمیدونی ظهری چقده نگرانت شدم اخه اخرین بازدیدت مال نیم ساعت پیش بود ولی گوشیتو برنمیداشتی !
پاسخ:
رفتی یادت نره هاااا .. از کوچش .. اتاقمون .. هال .. اشپزخونه .. حیاطش همچیش خلاصه !
پاسخ:
نمیگم نخواب میگم کمش کن
دیگه هم نبینم تا سه بیدار باشیا
پاسخ:
نه دیفونه دسشویشم برا چمه !😂
پاسخ:
علییییییییییییییییرضا همیشه میگه این اخرین دفعس بسته میگیرم و این چیزا
بخدا بیای امکان نداره بات حرف بزنم
خیییلیم نامردی از یه ربع به شیش اومدی تا الان همش ده تا پیام ندادی زودی رفتی
نمیشه همین یه دفعه رو نری ؟ بخدا قول میدم دفعه های بعدی دیگه اجازه بدم بهت
پاسخ:
بلی و زهر مار آدم به خانوم آیندش میگه بلی ؟
خواستم بدونم امروز میایی آکادمی ؟
پاسخ:
حس میکنم خوابت میاد هوم ؟